سید بردیاسید بردیا، تا این لحظه: 13 سال و 8 روز سن داره

کوچولوی خوش اخلاق مامانی و بابایی

بازم یه چیز دیگه !!!

این مطلب هم مال چند ماه قبله. اما چند تا از عکسا با گوشی بابا گرفته شده بود و خالی کردنش وقت آزاد می خواست که تو این چند روز تعطیلی بالاخره این وقته نصیب مامان شد    تقریبا  اواسط تابستون بود که یه روز بابایی مهربونم با یه جعبه گنده اومد خونه !!! و طبق معمول اون جعبه مال من بود   وقتی که بابایی با جعبه وارد شد مامانی این مدلی بود  آخه مامانم دیگه از دست وسایل های من عاصی شده. همه خونه شده وسایل ها و اسباب بازی های من   مامانم می گه اینطوری بخواد پیش بره باید مبل و میزناهارخوری رو جمع کنیم. بعدشم کلی بابایی رو تهدید کرد که دیگه حق نداره واسه من چیزی بخره   اما خوب بابایی که جدی نمی گیره&...
24 آبان 1392

عکسهای مهد کودک ( تابستان 92)

این عکسا توی چند ماهه گذشته گرفته شده . ولی جمع و جور کردنشون یه کم حوصله میخواست. چون با گوشی ها و دوربین های مختلف گرفته شده بود. امروز دیگه دیدم وقتم یه کم آزاده گفتم برم سر وقتشون    بردیا و آرسام  بردیا و دیانا   ...
21 آبان 1392

من و کارام (7)

خیارشور از خوراکی های مورد علاقه منه و هر چی تند تر باشه بیشتر دوست دارم. اگه تند نباشه به خوردن یکی دوتا اکتفا میکنم. اما اگه تند باشه دیگه ول کنش نیستم.اینجا هم دارم خیار شور تند می خورم همراه با نوشابه  از بازی های مورد علاقه ام هم بپر بپر روی تخت خواب مامان و باباس که خیلی برام لذت بخشه. دقیقا هم وقتایی یاد این بازی می افتم که تخت مرتب شده باشه... قیافه ام توی عکسا خوشحالیم و از این کار کاملاً نشون می ده  معمولاً بچه ها زیاد باکلاه و جوراب میونه خوبی ندارند. اما من جزو استثناها هستم. این دوتا چیز رو خیلی دوست دارم. گاهی توی خونه هم می رم سراغ کلاهام و نمی زارم مامان از سرم بر...
17 آبان 1392

ماست ...

یکی از همین روزا بردیا مشغول خوردن چیپس و ماست بود. منم از اونجایی که کلاً مامان خونسرد و راحت و خوش بینی هستم ، دیدم سرش گرمه گفتم بزار برم یه دوش بگیرم و تقریبا ده دقیقه یه ربع بعد بود که وقتی از حمام اومدم بیرون با صحنه های خفن زیر رو به رو شدم!!!!! تازه واسه من تیریپ مظلومیت هم بر داشته بود!!!  اینم ظرفاش که چیپسش تموم شده بود و احتمالا واسه اینکه ماستش هم مصرف بشه و حیف نشه مالیده بود به موهاش و چنین شد که هنوز از حمام نیومده دوباره به آن بازگشتیم !!!    نتیجه اخلاقی :  1. کوچولوهامون رو به خوردن هله هوله عادت ندیم  2. اگه حریفشون نمی شیم و دوست دارن ...
12 آبان 1392

تئاتر

چهارشنبه هفته پیش درست در 30 ماه و یک روزگی بردیا برای اولین بار تئاتر رو تجربه کرد. چند تا از دوستان قرار تئاتر رو گذاشته بودند که مخصوص کوچولوهامون بود ( تئاتر موزیکال الاغ نادان )  که البته ما  اولش قرار نبود بریم چون هم روز چهارشنبه بود که روز کاری بود و من سر کار بودم و هم ساعتش طوری بود که بابایی نبود هم نگران این بودم که شاید بردیا خوشش نیاد و اذیت بشه و اذیت بکنه. ولی دل و به دریا زدم  و تصمیم بر رفتن گرفتیم. خدا رو شکر بردیا هم بر خلاف تصورم که فکر می کردم تحمل یه جا نشستن و نداشته باشه و خوشش نیاد حسابی استقبال کرد و خیلی هم دوست داشت. مخصوصا که بیشتر قسمت ها با موزیک و رقص همراه بود. بعضی از قسمت ها بلند بل...
11 آبان 1392
1